درباره هنر

خیلی متشکرم از ورود شما به این وبلاگ

درباره هنر و جامعه شناسی آن

 

.

امروز و در این جلسه می خواهم درباره جامعه شناسی هنر صحبت کنم. اولین جلسه است و دوست دارم چشم اندازی کلی از جامعه شناسی هنر را برای شما ارائه نمایم. از اینرو به نحو کلی و پراکنده نکات مهم را توضیح می دهم. در جلسات آینده این بحث ها را تفصیلا بیان می کنم..  از معنای هنر بحث را آغاز و سپس به جامعه شناسی هنر می پردازم.

 

 

هنر یکی از راه ها ما برای خوشبختی است زیرا ما از طریق هنر دو فعالیت اصلی و بنیادی زندگی را انجام می دهیم. این دو عبارت است از "معنادارساختن زندگی" و "مسئله مند کردن" آن.

انسان ناطق و اندیشمند است و با حیوانات فرق دارد.  حیوانات نسبت به فعالیت‌هایی که انجام می‌دهند"موضع انفعالی" و  غریزی دارند، اما انسان نمی‌تواند موضع منفعلانه و صرف غریزی داشته باشد؛ زیرا دارای نیروی عقل و اندیشه است و می‌تواند سؤال و پرسش از چیستی و چرایی امور کند و از طریق بازاندیشی در تجربه‌هایش آدمی "موضع‌گیری فعال" داشته باشد.

هنر یکی از راه های مداخله انسان در عالم و فعال بودن انسان است. انسان حیوان هنرمند است.

 انسان به طور خودآگاه و ناخودآگاه زندگی خود را بازنمایی می‌کند و از طریق بازنمایی آن‌ها را معنادار می‌کند. هنر تلاش انسان به عنوان معنادار ساختن طبیعت بی‌جان، اشیاء و حوادث است.

انسان از لحظه تولد خود برای معنا دادن فعالیت‌هایش تلاش می‌کند. انسان از طریق دادن نوعی معنای عاطفی و احساسی مانند اینکه  باب طبع من است یا نیست، و از طریق "ارزشیابی کردن" این جهان و آن جهان، زشت است یا زیبا، مفید است یا نیست، ما به کارها و تجربه‌های معنا می دهیم.

هنر و هنرها پاره‌ای از فرآیند سؤال کردن ما است.

ما از طریق هنرها مانند موسیقی، شعر، تئاتر، سینما، مجسمه‌سازی، هنرهای تجسمی به بازنمایی احساسات، عواطف و خواست‌ها و به طور کلی هویت خود می‌پردازیم.

ما از طریق فیلم، تئاتر، تلویزیون، رمان، بناهای معماری و دیگر هنرها همواره آن برداشت و تلقی خودمان از انسان و جامعه به نحوه خودآگاهانه و ناخودآگاه بیان می‌کنیم و از این طریق می‌توان گفت هنرها به مشابه نظام دلالت همواره مجموعه‌ای از دلالت‌های اجتماعی را در خود دارند. به طور مثال ما وقتی به کلیسا نگاه می‌کنیم اولین برداشت ما این است که کل بنا، یک بنای مذهبی است و از طریق این بنا نوع مذهب را می‌توان تشخیص داد. کلیسای کاتولیک کلیسای مجلل و باشکوه، در حالی که کلیسای پروتستان ساده است و از این رو بنای مذهبی به مشابه یک متن انباشته‌ از نشانه‌هایی است که ما می‌خواهیم که چه گروه اجتماعی به این بنای مذهبی رجوع می‌کنند. این‌ها ساده‌ترین مفهومی است که از بنای معمارانه می‌گیریم.

بنابراین ادبیات و هنر، نوعی "زبان اندیشیدن" است که ما از طریق این "نظام زبانی" به بازنمایی واقعیت اجتماعی و سیاسی، فرهنگی می‌پردازیم"زبان هنر" امکان و فرصت اندیشیدن برای تحلیل کردن و فهمیدن لایه‌های آشکار و پنهان واقعیات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی است.

سؤالی که مطرح می‌شود این است که آیا ما می‌توانیم تکنولوژی را به عنوان اثر هنری بخوانیم؟ ما در زندگی روزمره خودمان چیزهایی را به کار می‌گیریم که خیلی زیبا هستند.  ولی ما آنها را "اثر هنری"نمی‌خوانیم، مانند جاروبرقی. علی‌رغم زیبایی‌هایش ما به عنوان تابلوی هنری آن را به دیوار منزل مان آویزان نمی‌کنیم زیرا در حیطه هنر قرار نمی‌گیرد. جاروبرقی هر قدر زیبا باشد "ابزار کار" است نه اثر هنریبنابراین هر موضوعی را زیبا نمی‌گویند. برای همین است که قالی‌بافی علی‌رغم همان زیبایی‌هایش به عنوان یک صنعت یاد می‌شود چون با هدف و کارکرد خاصی تولید می‌شود. و البته موضوع بسیار پیچیده است. شاید جامعه شناسی هنر برای تبیین این پیچیدگی ها در فهم هنر و غیر هنر شکل گرفته است

 

 

 

 

 

جامعه شناسی هنر

جامعه‌شناسی شاخه‌های مختلفی دارد. هر کدام گوشه‌ای از زندگی آدمی را در کانون توجه خود قرار می‌دهند. این دانش با  طرح پرسش‌های انتقادی برای ما اطلاع و آگاهی رهایی بخش و مفید تولید می کند. دانشی است که رسالت آن شناخت انسان و جامعه است.  گسترش و توسعه جامعه‌شناسی باعث شده است که در دو قرن گذشته با تراکم و انباشت مطالعات، شاخه‌های گوناگون این علم ایجاد شود.  جامعه شناسی هنر پاره ای از جامعه شناسی فرهنگ است.

"جامعه‌شناسی فرهنگ" یکی از شاخه‌های جامعه شناسی است که به مطالعه "نظام نمادین معناها" مانند دین، فلسفه، هنر می پردازد.  جامعه‌شناسی هنرها و ادبیات تلاش می‌کند بخش فعالیت بشر را در قالب هنر زیر نفوذ خود قرار دهد. اگر انسان نتواند ذهن خود را فعال کند و امور و رخدادها و حوادثی را که با آن سروکار دارد انتزاع، تجرید و معنادار و آن را به امری زیبا تبدیل کند، فرق مهمی با گوسفند ندارد!

جامعه شناسی هنر نوعی چشم انداز یا زاویه دید برای نقد هنر و آثار هنری است. از اینرو باید از آن به مثابه شیوه ای خاص برای نقد یاد کرد.

 اما نقد چیست؟

نقد کردن نوعی تفسیر کردن است. بدین معنا که برای نقد هنری تلاش ما این است که این اثر را مثل متن بخوانیم و معانی آشکار و پنهان آن را گشت و بازگو کنیم و برای آن که اثر بخوانیم نیازمند مهارت‌هایی هستیم:

1- ارتباط برقرار کردن با آن اثر: مثلاً کسی شعر را نقد می‌کند باید توانایی و زبان شعر را بداند و در غیر این صورت ارتباط خوب نخواهد داشت.

2- دومین مهارت یک نوع چشم‌انداز است که می‌توان آن را کم‌ترین رکن نقد هنری دانست.

در دوره‌های گذشته بیشتر چشم‌اندازهای مان مذهبی بود مانند چشم‌اندازهای اسلام، مسیحیت و یهودیت و سایر ادیان ولی امروزه با فرارسیدن دنیای مدرن چشم‌انداز و نقطه‌نظر عوض می‌شود. و از چشم‌انداز عرفی تر نگاه می‌کنیم.  نمی‌توانیم بدون داشتن "زاویه دید" یا "چارچوب نظری"، نقد کنیم. اگر خواستیم دیوان شعر یا گالری عکسی را بررسی کنیم، باید چشم‌انداز و زاویه دید معین داشته باشیم. این زاویه دید ممکن است روان‌کاوانه، فمینیستی، کمونیستی، سیبرالیستی، ساختارگرایانه، مدرنیستی، پسا ساختارگرانه یا ایسم دیگر باشد.

 اما نقد جامعه شناختی هنر چیست؟ و چه نوع چشم اندازی دارد؟

جامعه‌شناسی هنر تلاشی است برای توضیح این که معنای اثر هنری تنها در خود اثر هنری قرار ندارد بلکه در اثر هنری محیط، مخاطبان نیز قرار دارد. از مناسبات و تعاملات بین محیط و مخاطبان اثر هنری است که معنای آن به وجود می‌آید

 تحقیقات آثار هنری تلاشی است برای تشریح فرآیند شکل‌گیری معنای آثار هنری است. برای فهمیدن اثر هنری خاص مخاطبان خاص خود را می‌طلبد. نظریه‌پردازان جامعه‌شناسی هنر در واقع به چیزهای بدیعی در زمینه هنر توجه می‌کنند. امور پیش پا افتاده را به صورت شگفتی درمی‌آورند.

آثار هنری و ادبی بازنمای تجربه اجتماعی بشر هستند، نهادها، مناسبات، فرآیندها، تحولات و به طور کلی پدیده‌های اجتماعی به صورت‌های گوناگون در آثار هنری اعم از شعر و ادبیات تا هنرهای تجسمی منعکس می‌شوند و با توجه به این واقعیت ما می‌توانیم هنگام مطالعه آثار ادبی بسیاری از مسائل و رخدادهای اجتماعی را در آن ببینیم.

 یکی از بررسی‌های و نقدهای جامعه شناسی هنر بررسی "جهان‌های هنر" یا "جامعه‌های هنری" است

جهان هنر در نگاه اولیه ممکن است جهانی کاملاً غیر مادی و محدود و معطوف به وجوه زیباشناختی هنرها به چشم آید اما اگر به جوانب مختلف یک فعالیت هنری توجه کنیم می‌بینیم جهان هنر یک جهان زیباشناختی نیست بلکه جهان هنر مجموعه‌ای از نیروها و عوامل مختلف نیروی انسانی است و هنرمندان تنها یکی از اجزاء تشکیل‌دهنده‌ هنر هستند

 در جهان شعر شاعران حرف اول را می‌زنند ولی از نظر جامعه‌شناسانه می‌خواهیم به جهان شعر نگاه کنیم می‌فهمیم شاعران به علاوه چندین گروه اجتماعی با هم هستند که جهان شعر را تشکیل می‌دهند

 گروه دوم در جهان شعر، خوانندگان و گروه سوم توزیع‌کنندگان شعرند، آن‌هایی که کتاب‌های شعر را چاپ می‌کنند و به بازار عرضه می‌کنند.  گروه چهارم کسانی هستند که محفل‌های شعرخوانی یا توزیع شعر را ممکن می‌کنند، مثلاً فرهنگسراها، برگزارکنندگان انجمن ادبی و هنری، صاحبان رسانه‌ها (مطبوعات، تلویزیون، رادیوها) و صاحبان دنیای مجازی.

در جهان هنری و ادبی هر کدام از این گروه‌ها اجتماعی را تشکیل می‌دهند. 

مثل همه گروه‌های انسانی مجموعه‌ای از الگوهای فرهنگی، ارزش‌ها باورها و نظام معنایی بر آنان حاکم است و در این گروه‌ها رقابت، کسب قدرت، سلوله پیدا کردن و به جستجوی خواسته‌های مادی و غیرمادی بر آنان حاکم است در جهان شعر چنین گروه‌های انسانی در آن حاکم است و خود شاعران به عنوان یک گروه انسانی فرهنگ و زیر فرهنگ جامعه شاعران را تشکیل می‌دهند.

این خرده فرهنگ شاعران یعنی این که بهرحال بین شاعران مناسباتی حاکم است و با این مناسبات شاعران ایرانی را با شاعران فرانسه و... مقایسه می‌کنیم و آن موقع به ویژگی‌ها و تحولات خرده فرهنگ می‌رسیم مطالعه ویژگی آنان فقط معطوف به وجوه مادی آنان می‌شود. همان‌طور که می‌دانیم جهان هنرها جهان زیباشناسی نیست جهان حقه‌بازی نیز هست.

 

 

 فقط جهان اقتصاد نیست، بلکه جهان سیاسی نیز هست.

مؤسسات و نهادهای سنتی یا نهادهای مدنی (انجمن‌های ادبی و هنری) بسیار بر چگونگی توسعه هنر و تحولات یک هنر تأثیر می‌گذارند

مثل نقش دولت. دولت‌ها سعی می‌کند از طریق نهادهای هنری شکل‌های از هنر را بسط و گسترش دهد و یا می‌توانند جلوی توسعه یک سری از هنرها را بگیرند. مانند رقص با موازین دینی و سیاسی جمهوری اسلامی سازگار نیست و به طور نهادی محدود شده است. دخالت دولت در هنر تابع نوع ایدئولوژی و فلسفه سیاسی است

 در جوامع توسعه‌یافته و دموکراتیک‌تر، دخالت دولت غیرمستقیم و محدود به توسعه خدمات و امکانات هنری است.  اما در کشورهای کمتر غیر دموکراتیک، دخالت دولت عریان‌تر، مستقیم‌تر و معطوف به تعیین محتوای هنرهاست. هنر به حاشیه‌ها می‌پردازد.  برای همین است که دولت‌ها به هنر حساسند

 معمولاً دولت‌های کمتر دموکراتیک برای آفرینش‌های هنری کنترل سیاسی دارند. در جهان هنر گروه و اجتماعیان هنرمندان داریم که در آن بحث و رقابت بین هنرمندان، اتحاد استراتژیک بین گروه‌های هنری و... مطرح می‌شود.

نکته اساسی که در محفل‌های هنری باید توجه کرد این است که هنر در جامعه توسعه‌یافته و دموکراتیک پیوند عظیمی با بازار دارد و بازار به یک معنا نظام عرضه و تقاضای کالاهای هنری است. در جوامع کمتر دمکراتیک امروزی , هنر با دولت ها بیشتر سروکار دارد تا بازار.

یکی دیگر از حوزه‌های نقد، نقد مخاطبان هنر است.

این که هر اثر هنری از یک نویسنده و یک محیط و یک جامعه خلق می‌شود و مخاطبان اثر برای آن‌ها خلق شده است. مثل سریال تلویزیونی که معمولاً برای عموم مردم خلق می‌شوند و به آن توده‌ای و عامه‌پسند می‌گویند.اما "آثار والا" و نخبه‌گرای هنری، معمولاً مخاطبان محدودتری دارند.

 

 اما مخاطبان این آثار والا و نخبه از نظر دانش، بینش، سرمایه فرهنگی دارای توانمندی‌های بیشتری هستند و می‌توانند از منظر تخصصی و تسلط بیشتری نسبت به اثر هنری به درک و فهم بپردازند مثلاً در موسیقی منتقدان هنر جزء اثر هنری هستند و خود مولدان آن اثر هنری خاص نیز جزء منتقدان آنان است

برگرفته از سایت   farhangshenasi.ir

 


بازی آنلاین


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








می توانید در سایت عضو شده و در اتاق گفت و گو با هم صحبت کنید